ظهور

ظهور
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سفری پیش آمد...

03 اسفند 1394 توسط گمنام

 

باغبان گفت به گل “أمّ أبیها‎”
و گلش را‎
دست در دست نسیم‎
به پریشانی دلها بخشید‎
و چه زیبا فرمود‎:

‎"‎فاطمه‎
نورچشمان من است‎
پاره ی جان و تن است‎
عطر او را به عطشناکی تان می بخشم‎
غصه دارش نکنید‎
که بلرزد ز غم و غصه ی او عرش خدا‎”
‎
گل شکوفا شد و دستان نسیم‎
عطر بارانی او را‎
به دلِ سوخته و خسته ی جانها بخشید‎
باغبان مست شد از عطر نسیم و گل یاس‎
همه جا زیبا بود‎…
سالها در پی هم غرق صفا آمد و رفت‎
‎
باغ آبستن یک حادثه شد‎…
باغبان را سفری پیش آمد‎
بسته شد دست نسیم‎
پیش چشمان غریبانه ی او‎
گل به تاراج ِ خزان شد پرپر‎
‎
فاطمه، حبّ علی در دل و ایمان در سر‎
غم به دل،خون به جگر، همچو پدر رفت سفر‎…

‎
تا نفس هست و تپش در دلهاست‎
نام او روشنی دیده ی ماست‎
غصه اش غصه ی ما‎
داغ او تا به ابد در دلها‎
عشق او ثبت شد از روز ازل بر دل ما‎
‎
از خودم می پرسم‎
حرمت عرش خدا را به چه جرمی‎
به عزای گل زیبای نبی بشکستند‎…‎

به قلم : سریه بضاعت پور (سبزینه)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ظهور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
  • علماء
  • انقلاب
  • مناسبات
  • حضرت زهرا(س)
  • انتخابات
  • ندای رهبری

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس